112- اُتیـســم | طناز ریختــهگران
Update: 2025-06-27
71
Description
اُتیسماگر فرزندی در طیف اُتیسم دارید، اگر معلم، دوست یا همراه هستید، و در کل بهعنوان یکانسان آگاه و یک شهروند که در کنار افرادی با شرایط مختلف در حال زندگی هستیم، این گفتوگو برای شماست✨اُتیسم، نگاهی از دل یک مادراز نشانههای اولیه تا پذیرش، از توانمندیهای پنهان تا کلیشهها و قضاوتهای اجتماعی…با طناز ریختهگران، مادری که روایتش آگاهیبخش، انسانی و تکاندهندهست.🩵اگه تجربه مشابهی دارین، حتما برامون بنویسین💬قسمت ۱۱۲ پادکست امیفر رو میتونین در کانال یوتوب Amifar تماشا کنین و یا در همه پلتفرمهای شنیداری گوش بدین🎧👀_🔹صفحه اینستاگرام طناز ریختهگران؛https://www.instagram.com/mamitavanism🔹صفحه اینستاگرام پادکست امیـفر:https://instagram.com/amifarpodcast🔹کانال یوتیوب پادکست امیـفر:https://youtube.com/@amirhosseinfarzaneh?si=I6F5Gu3k-9LKNNWr?sub_confirmation=1
In Channel
چقدر خوب بود با اینکه من دچار این مشکل نیستم ولی چقدر درکش کردم چقدر خودمو جاش گذاشتم و باهاش گریه کردم ولی چون درگیر بچه ایم که کمی ADHD داره چقدر برام مفید بود که بپذیریم و در مقابل دیگران چطور رفتار کنیم با اینکه خودمم خیلی قوی بودم خیلی حواسم جم بود ولی بازم دگرگون شدم چقدر ی خانواده مهصوصا مادر اذیت میشه. مرسی طناز عزیز و مرسی خیلی زیاد از امیرحسین ❤️❤️
در مورد اون بحث فدا شدن زندگی مادر در کنار این بچه ها، وضعیت مالی خیلی خیلی خیلی خیلی تعیین کننده ست. چون هزینه های جانبی این بچه ها بسیاااار زیاده، توانبخشی ساعتی 2 میلیون تومن، مربی خونگی که ارقام نجومی، کسی از اعضای خانواده هم عموما نمیتونه از این بچه ها نگهداری کنه و خیلی ها هم اصلا قبول نمیکنن که نگهشون دارن! و در حقیقت، درصد بسیار زیادی از مادرا کاملا زندگیشون رو مجبورن کنار بذارن و مثلا یه مهمونی ساده دو ساعته یا یه آرایشگاه هم نمیتونن برن گاهی. و باید درس و کار و... رو هم کنار بذارن
خدا خیرت بده این بحث هوش فوق العاده رو توضیح دادی اینجا. بعضیا یه جوری اوتیسم رو نشون میدن که بقیه دلشون میخواد بچشون اوتیسم باشه!!! مخصوصا صدا و سیمای عزیز دلمون
عالی بود❤️🌱
ممنون از طناز عزیز که خیلی توی این سالها الگوی خوبی بودن برای من.
به عنوان یک پدر دارای فرزند اوتیسم خواستم بگم ، چقدر طناز زن خود ساخته ، قوی و محکمی هست ، که خیلی از جاهای گفتگو، مثل «اونجا که صورت بچه به میز خورده بود و خونریزی داشت ، و به بازی خودش رو در اون حالت ادامه میداد» ، چقدر قلب و روح و روان آدم با تصور این صحنه به هم می ریزه ، که طناز با انرژی و با خنده قصه رو گفت.و چقدر خنده هاش ، طعم گریه داشت.